۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه
معضلی به اسم چادری ها !

نمی دونم داستان غم انگیز من ُ موجوداتی به اسم "زن چادری" چیه ؟ اصلا نمی دونم چرا نسبت به این موجودات حساسیت شدیدی دارم .. وقتی یه دونه از اینا رو تو خیاون میبینم دلم میخواد با یک فقره الت تناسلی انقدر بزنم تو سر یارو که سر یارو قُر بشه :| ... اصلا اون دماغشون که از لای یه توپ پارچه ی سیاه اومده بیرون برای من حکم فوش ِ خوار و مادر داره ! دلم میخواد همون چادرشون ُ بگیرم بکنم تو حلقشون ( حیف که چادره و به دلیل لَختی جای دیگه نمیشه کردش ! ) خلاصه اصلا یه کلام ... حتی اگه چارلیز ترون (سلام ُ کَْپک علیها) هم تو خیابون ببینم ، ولی چادر سرش باشه ، رغبت نمی کنم لقد در ِ باسنش بزارم :|

حالا حساب کنین با این نفرتی که من از این موجودات ِ کریح دارم ... دیروز اومدم نشستم توی یه ون .. فکر کنید از ونی که 11 نفر جا داره ... فقط من ِ بدبخت مذکر بودم ... از شانس گندم دور و برم هم فقط زن چادر اونم از نوع و قِسم های تخیلیش بود یا "کفتار پیر ِ کادو پیچ" بود .. یا یه "پشگِل ِ غول پیکر ِ دایره وار ِ سیاه " ! اصلا دلم میخواست پا شم تو همون ون خون به پا کنم :| خلاصه اعصابمون به شدت دیروز تِر مال شد دیگه ... حساب کنین وسط اون شلوغی و ترافیک راننده یهو زده رو ترمز .... پای ما یه تماس کوچیکی با زانوی روبه روییمون داشته .. حالا جوری نیگا میکنه به ما انگار همین الان در اوردم بهش تجاوز کردم .. تازه احتمال بچه دار شدنش هم میره :|

ب.ج.م : والا به خدا :|


ب.ج.م : بی حیا بـــِرفت ! مثه که کنکور داشت میخواد یه سال رو پای کتاب بگذرونه ... بــــــله ! ما که زیاد فرصت اشنایی نداشتیم باش ..... از یه طرف هم واقعا حیف شد چون فرصت نشد ازش رمز اون مطالب تو ارشیوشو بگیرم بشینم بخونم حیف تو کف اونا موندم :| ای تو روحت خُ جونت در میومد اول رمز اونا رو بدی بعد گور به گور شی ؟ :| حالا که اینجوری کردی ایشالا دانشگاه یالغوز اباد قبول شی تا مورد عنایت قرار بگیری :-"

ب.ج.م : میگم حیف شداااا... ماه رمضون تموم شد .. دیگه سیگار کشیدن تو پارک جلو مردم روزه دار حال نمیده ....

ب.ج.م : توجه شما رو به یه پستی که واقعا بهش علاقه مند شدم جذب میکنم :دی

ب.ج.م : خوب دیگه .. از بلاگفا فرار کردیم .... حالم داشت از اونجا به هم میخورد خداییش ... از اونجایی که اینجانب بسیار باز ( بر وزن گشاد) تشریف دارم .. حال نداشتم کل ارشیوم رو بیارم اینور پس از دکه ی محسن به اینور رو اوردم اینور ... اگه بقیه ی ارشیو رو میخواید تو همون خراب شده ی بلاگفا میتونید پیداش کنید :دی

ب.ج.م : بلغوریات کپک زده ی یک موجود بیکار (ورژن بلاگفا)

۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه
دایورتینگ - 1

این که جدیدا اسفناج ارزون شده و همه تو محل ما شدن ملوان زبل +

:|