۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه
باور كن !
اونروزي رفتم تو مغازه ي يارو دو نخ سيگار بگيرم ، بعد سيگار رو گرفتم اومدم بيرون يارو ميگه قربان اونم برداشتيد ميگم چيو ؟ ميگه اونو ! تو دستمو نيگا ميكنم ميبينم يه پك قهوه تلخ گرفتم دستم دارم از مغازه خارج مي شم :| هر چي فكر ميكنم من اينو كي برداشتم يادم نمياد ! حالا اين خوبه ... رفتم پيش دست فروشه ميگم فيلما حلقه اي چند ؟ ميگه حلقه اي 2 تومن ... نه گذاشتم نه برداشتم صاف صاف تو چش يارو نيگا كردم گفتم بيلاخ .... از دهنم پريد خ ُ :|

نمي دونم چه شدم ... مسلما كــســخل نشدم ، چون اون ُ قبلا بودم ....

ب.ج.م : ريديم با اين فيد برنر :| همون گودر راحت تره :|



6 Comments:
Anonymous میّت said...
میگم این ساعت مچی من هم گم شده،
احیاناً به دست تو نچسبیده ؟! :دی

Anonymous آدم بده said...
به اینا میگن نشونه های رستگار شدن.
داری رستگار میشی جون تو

Anonymous آدم بده said...
راستی یه سر بیا اینجا آپه

http://bad-guy.blogfa.com

very good! hehe :D

Anonymous وروجک said...
پیش
پیش
پیش میاد دیگه

Anonymous ستاره said...
هه هه!
خوشم مياد اينجا ديگه نمي توني زيره نظرات ديگران دري وري بنويسي! :D!
شايد عاشق شدي!:D!