۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه
نا پرهیزی های یک ذهن ِ "مــُفد " خور - قسمت دوم

سوال این است که سوال کجاست ؟‌


خوب ورود شما رو به دوره دوم ازمون ناپرهیزی خوش امد میگم ، باید بگم نمی دونید چقد خوشحالم ( پس لطفا سوال نفرمایید که چقد خوشحالی ) بگذارید شما عزیز تر از جان و مال ها را بیش از این در انتظار نگذارم ....


سوال اول :

شما را به یاد یک دو بیتی از خیام می اندازم :


یارب تو جمال ان مه مهر انگیز ||| اراسته ای به سنبل و عنبر نیز

پس حکم چنان کن که بر وی منگر ||| پس حکم چنان بود که کج دار و مریز


بدین معناست که چیست که زن و مرد را و حس تمایل انها را به هم ، چون بچه به "جیز" ، شباهت داده اید . خوب وقتی که می نگریم چه کسی این نهی کردن را فرمان داده ، می رسیم به فردی که تعداد زن ها و همسران شرعی ـش از دست خودش هم خارج شده است ، علت را که جوبا می شویم ، در پاسخ می شنویم که این زنان همسران قبلی مردانی بودند که توسط لشکریان محمد (ث) در جنگ بیوه شده اند و این همه ازدواج در صدد زیر پر و بال گرفتن انهاست ( حالا زیر پر وبال یا هر جای دیگه ... ) بله حالا تصور کنید که اگر هیتلر مسلمان بود چه می شد ؟ بگذریم ، سوال اینجاست که اگر زبانم به دیوار ، چشم دید و دل خواست ، چه گلی به سرمان بگیریم ؟


الف ) صبر کنیم تا ضعیفه ی مورد نظر زوجه اختیار کند ، سپس در جنگی خود ساخته او را به خون می کشیم و دخترک را زیر بال و پرمان قرار می دهیم .


ب ) آنقدر منتظر میمانیم تا لطیف مورد نظر را شوهر دهند ، سپس در جنگی کذایی ، ان فرد را پاره نموده و به عشق خود می رسیم ( حسی عجیب میگوید که این گزینه شباهتی به گزینه ی قبل داشت . )


ج ) یکی از دشمنان یا افراد منفور اطرافمان را اغفال می کنیم ، که با جنس مخالف مورد نظرمان حلقه به دست شود ، سپس یک ذوالفقار تهیه نموده و رقیب مورد نظر را به دو نیم تقسیم میکنیم ( متاسفانه راه حل دیگری به جز گزینه ی پیشنهادی نیافتیم ، اگر یافتید به ما در بیاموزید .)


د ) بنیامین پدر سوخته ، چرا وحشی شدی ؟ زمانه عوض شده و کلی راههای معقولانه پیش پای جوانان گذاشته شده است ، نمی دونی برو روزنامه بخر ، تجاوزهای صفحه ی حوادث رو ببین !!!


سوال دوم :

کوروش کبیر نمی فهمید و کلا شعورش نمی رسید و حقوق بشر را ترتیب داد ، اما خوب دست ناجیان حقوق درد نکند که با اسلام امدند و حقوق های دیگری همچون حقوق زنان را رسمیت بخشیدند ، بنده ی حقیر یک سوال دارم ، بانوان محترم فکر نمی کنند که جدا شدن حقوق انها از بشر به خودی خود یک تبعیض بزرگ به حساب می اید ؟


الف ) نـــــه ! فکر نمی کنیم !


ب ) دوبله صحبت کن ببینیم چی میگی ؟


ج ) [با سیبیل های کلفت بخوانید] : زن جماعت جاش تو مطبخه ! حالا باس بش حقوقم بدیم ؟؟؟


د ) بنیامین پدر سوخته چرا چرت میگی ؟ خوب ما کلی حقوق دیگه هم مثل حقوق ماکیان و چهارپایان هم داریم ، تو که سواتت قد نمیده قور قور نکن ! ( در صورت "دول" بودن جواب ... ببخشید ، "دال" بودن جواب چشم رو جفت تخم چیزام ..... نه ، چشام ! )


سوال سوم :

صحبت حقوق شد داغمون تازه گشت ، نظرتون راجع به حقوق و عدالت در مجازات ها چیست ؟ یاد داستان ضربت خوردن امام علی افتادم ، خوب حالا به فرض مثال حکم زنی که با اقا محسن زنا کرده ، معذرت میخوام ، زنای محسنه کرده چیست ؟


الف ) مردی که با زن متاهل همخوابی کرده ( البته بیدار ) باید شوهر آن زن هم شبانه برود و به همسر او تجاوز کند ، همراه با دو مامور قانون !


ب ) متجاوز را از "مردانگی " ـش اویزان کنید و زن را هم از "زنانگی " ـش ( اِاِاِ .. نمی شود که ! ) خوب از لــِـنگ !


ج ) مرد را افتابه به گردن به سفر به دور دنیا ببریم تا چهره ی پلیدش به هم هی دنیا عیان شود ، مرتیکه ی خر !


د ) شوخی بس است ، از حقیقت فرار نکنید ! مرد بیچاره ی اغفال شده را راحت بگذارید و زن اغوا کننده را دست هایش را از پشت بسته و تا کمر در خاک سفت فرو کنیم و از فاصله ی سه متری انقدر با سنگ به صورت او می کوبیم تا بمیرد و سپس به عدالت علویمان افتخار کنیم و هنوز اسم خود را انسان بگذاریم .


سوال چهارم :

حتما کار شما هم در مقاطع تحصیلی به یک تعیین رشته رسیده است ، بگذریم از این موضوع که هدف زندگی و اینده ی شما را محدود به چهار گزینه می کند . بحث این است که حتما شاهد بوده اید که در پایین ترین ضریب هوشی حاضر سازمان راهی به جز دینی و معارف اسلامی نیست ، حال سوال این حقیر اینجاست که چه سانحه ای رخ می دهد که در عرض چند سال همین ضریب هوشی های پایین ( IQ = جلبک های دریایی ) تبدیل به آلت الله ، ببخشید ، آیت الله ، حضرت ، مرجع تقلید و انچه والاتر می شوند و در عکس همین موضوع لیسانسه های ما " بنا ، صافکار ، شوفر ، بقال ، چقال ، غاز چرون و کوپن فروش " می شوند ؟


الف ) نور حق بر انها تابیده می شود !


ب ) اینها همه از جور ِ زمانه است !


ج ) دغدغه ی دین و قرآن باعث فروگذاری انها در زمینه های تحصیلی دیگر می شده !


د ) بنیامین پدر سوخته ، باا ین حرفات میخوای چیو ثابت کنی ؟



سوال پنجم :


چیست این چادر و این پوشیه و روبنده ||| زن چه کَردَست که از مرد بُود شرمنده ؟


الف ) خیلی کارا کرده !


ب ) زن همچون مرواریدیست که این نوع حجاب ها چون صدف پوشاننده ی آن است . ( صدفی سیاه و کثیف و بدبو ندیده بودیم که حاجت روا شدیم ! )


ج ) زن پذیرفته که چیزی نیست جز یک آلت رفع شهوت و از خود شخصیت و نقش دیگری ندارد ! سپس خود را در "پــتــو " می پیچاند تا کسی از دیدنش مورمور نشود و به دوزخ نرود .


د ) بنیامین پدر سوخته ، از این حرفا میزنی خیلی جذاب میشی !


سوال ششم :


گلاب به دیوار ، روم به روت ! یاد یه ماجرایی افتادم :


به یارو می گن چرا قبل از نماز وضو نمی گیری ؟ میگه وضویی که به یه گوز بنده ، همون بهتر نگیرم !


حالا این شبیه ماجرای ماست ، چیه ما را " چــیــز " خودشان کرده اند ، سوارمان شده اند و قصد پیاده شدن هم ندارند ؟ اخه چرا باید هفتاد سال عبادت یک شب به باد بره ؟ مگه گوز است ؟ پس کجا هستند این فرشته های روی دوش که فیلم نامه هایمان را بنویسند ؟ توی ذهنمان یک خدای عرب ساخته ایم که Memory ـش یبوست دارد و با یک اسهال خالی می شود ! داستان پلنگ صورتی از این واقعی تر است که ابلیسی که همه ی عمرش را صرف مالیدن کرده با یه سجده نکردن مثل سگ طرد شود ، اخه این چه خداییست ؟


الف ) خیلی هم خوبـــه !


ب ) خیلی هم عالیــه !


ج ) گزینه ی الف و ب


د ) بنیامین پدر سوخته اخر خدا سوسکت میکنه !



تا قسمت بعد فعلا ..

8 Comments:
Anonymous میّت said...
هااااا این یکی خیلی سنگین تر بود!! :دی

گزینه ها :
الف
ب
ب
الف
ب
:-؟
آخری رو نمیدونم :دی

Anonymous bad guy said...
این یکی بهتر بود

Anonymous x said...
قبلا باحال تر بودی ! جان لاچاکش تف !

خيلي بدي! اه! از اين وبت متنفرم! خب؟!
بيا خبرت برگرد خونه قبليت!

Anonymous مجی said...
این تکه چوب تو یه جای آدمی که حرف من و تکه چوب رو نمیفهمه، تکه چوب راست میگه :D

Anonymous Shahriar said...
من از تکه چوب می ترسم
همیشه ما رو میخواستن تهدید کنن می گفتن با چوب می افتم دنبالتا!
چوب می کنم تو آستینتا!
چوب می کنم تو پاچه تا!
چوب می کنم تو .....
D:

دوسشون میدارم! این سوالارو

Anonymous شقایق said...
خیلی باحال بود بسی مفیوض شدیم